26.1.08

next blog

شامیان دف نزنید، پیش ما صف نزنید
دور رأس شهدا این قَدَر کف نزنید
روز ما را دگر از زخم زبان، شب نکنید
خنده بر اشک من و گریه ی زینب نکنید
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

عوض ذکر سلام، ندهیدم دشنام
کس به مهمان نزند سنگ کین از لب بام
نسب و نام و مقامم همگی می دانید
به چه تقصیر و گنه خارجیم می خوانید
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

من نبی را ثمرم، من علی را پسرم
خار و خاشاک ز بام، کس نریزد به سرم
این قدر دخت علی را به کنارم نزنید
تازیانه به تن خواهر زارم نزنید
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

کربلا داغ پدر، عطش و اشک بصر
شام غم زخم زبان، آتشم زد به جگر
عمه ام با بدن خسته دعایم می کرد
سر بابا سر نی، گریه برایم می کرد
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

منم و سلسله ام، میر این قافله ام
پیش رو رأس حسین، همه سو هلهله ام
زخم تن، زخم زبان، قسمت و تقدیر من است
مونس و همدم من، حلقه ی زنجیر من است
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا

هرکجا دیدم آب، جگرم گشت کباب
کردم از سوز درون، گریه بر طفل رباب
شعله های عطشش را به دل احساس کنم
یاد بی آبی و بی دستی عباس کنم
آه از کرب و بلا، وای از شام بلا


cool!

沒有留言:

張貼留言